دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس
دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس
دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار
دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس
دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد
دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس
دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق
دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس
دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل
دوباره طنطنه ی کاروان طنین جرس
نگویمت که بیامیز با من اما ، آه
بعید تر منشین از حدود زمزمه رس
که با تو حرف نگفته بسی به دل دارم
که یا بسامدش این عمرها نیاید بس
کبوترم به تکاپوی شاخه ای زیتون
قیاس من نه به سیمرغ می رسد نه مگس
برای یاختن آن به راه آزادی است
اگر نکوفته ام سر به میله های قفس
سلام . با آرزوی سرگیجه ی مستی برای توی مست دیوانه . . .
سلام
جالب بود
موفق باشی
نوایی مرا به خویش میخواند ...صدا گنگ است...من آن را نمی فهمم...گویی چیزی بین عشق و ترس ....وفا و مرگ است..قرنهاست که من آن را میشنوم اما نمیفهمم...
اگه با تبادل لینک موافقی کلیک کن ...
با تشکر مدیر سایت www.MLBK.33ir.com
سلام ممنون که بهم سرزدی و نظر دادی. نمی دونم منظورت از متوسط چیه ولی سبک نوشتن من اینطوریه.چیزایی که دلم می خواد رو اونطوری که دلم می خواد می نویسم.شاد - غمگین... به هر حال سعی می کنم ...
احسنت بر شما دوست عزیز و شاعر جوان
برایم جالب بود و هست این که می بینم این همه ذوق و استعداد در وجود یک مرد نهفته است و به ایرانی بودن خودم می بالم
امیدوارم روز شما را در بلندسکوهای موفقیت در تما عرصه های زندگی بخصوص ادب پارسی ببینم
محمدزاده